تابستان و علی سان
تعطیلات تابستون شروع شده و علی سان خیلی خوشحاله. البته هم خوشحال و هم کلافه. تو مدرسه با دوستاش بازی می کردن. الان کمی تنها شده ولی بازم راضیه. میگه عوضش تو خونه م راحتم. حال می کنم. چند تا کتاب براش خریدم در مورد جانوران که خیلی دوست داره یواش یواش بخونه تا روخوانی یادش نره. علی سان و وروجکهای خواهرم اولین روز تابستون مرخصی گرفتم و با علی سان رفتیم بیرون. از جلوی مغازه پرونده فروشی رد می شدیم رفتیم تو دیدیم یه خرگوش خیلی ناز و شیرین دارن. علی سان هم که عاشق حیووناته خواهش تمنا که مامان بخریم خرگوشو آوردیم خونه و حسابی با شامپو بچه شستیم و با سشوار خشکش کردیم. چقدر کیف می کرد علی سان شبم پیشش ...
نویسنده :
لیلا
12:41